وای خدا بقربانت شوم
توبه کردم خدا یا
،خداجان راه تو پاک ترین راه است . در راه تو فهمیدم که باید چشم شور نداشته باشم ،
فهمیدم باید حلال باشم ،
فهمیدم که تمیز و پاک نیت باشم چون بیشتر خودم بهرمند میشوم ،
راه تو چه راهیست پاکیزه،
در راه تو فهمیدم روزه یعنی خودم را کنترل کنم حواسهایم را اطاعت نکنم، بلکه آچار کلید همه حواسهایم را در اختیار داشته باشم،
من ذاتا قربان تو هستم خدا جان،
در راه تو عشق چه زیباست محبت دارای لذتهایی امیدوارانه است،
در راه تو این حواس سرکش باید کنترل شوند ،با گرسنه کردن بدن فیزیکی ام حاکمیت و کنترل بر بدنم دارم ،
دیگر حواسها نمیتوانند بر من سرکشی کنند و من بر حواسها پادشاهی میکنم،
بعضی وقتها این حواسهای ضعیف و سرکش بخاطر به ارضا و لذت رسیدنش بر من قهرمانی شان را نشان میدهند تا خود واقعیم را از من بگیرند ،
تا با دستان من به یکی ظلم کنند یا با زبان من سخنی بگویند که در شئن من نیستند ،یا با افکار من نقشه شرارت بکشند و من واقعیم را وارد اشتباهاتی نالایق از من کنند و افکاری بر علیه حقیقت من باشند ،
حواس نادان، تو را رد میکنند راه تو حقست خداجان.
خدا جان
در راه خودشناسی است که حواسهایم را عادت میدهم در نماز به تو سجده کنند و بدن فیزیکی ام را بسوی خانه ای که بدست بشر ساخته ای سجده میدهم تا بتوانیم در برابر حواسهایم که در میان ثانیهه و دقیقه ها و ساعت و روزهای سالی که گذرای عمرم هستند غرق حقیقت خودم باشم که وجودی ماورای هستم که در بدن میرا تنها وسیله مفیدی باشم در دفتر عرش عظیم تو.
اگر چنین نکنم و حواسهای لذت خواه را آزاد بگذارم کرمهای عادت در وجودم رشت میکنند و عادتهای معتادی در وجودم سوراخهایی برای خود مهیا خواهند نمود در میان این زمان سرگردان و بعد از اتمام عمرم دارای چه نیرو و انرژی ایمان بتو خواهم بود؟
چون فهمیدم که باید خودم را بسازم هر آنکه قبل از تولد خودم را با اراده و قوتی که به من هدیه نمود ای ساختم و در حال راهندازی پروژه دانش ماورای بنفش تو هستم.
برچسب : نویسنده : hasanrenas بازدید : 55